صدای فامور

تعاونی اعتبار خدام الحسین چگونه تاسیس شد/ یادداشت های سردبیر

به بهانه کار جمعی در بنیاد خیریه شتابک ،یادی از وقایع “تعاونی اعتبار خدّام الحسین

/قسمت اول

علیرغم آن که بواسطه ۲۵ سال تجربه و استخوان خرد کردن در تشکیلات اداری ،کوله باری ازتجربه مبنی بر نتیجه متاسفانه منفی استفاده از نیروی جمعی و کار شورایی در کشور در اختیار داشته و دارم، امّا بارها سعی کرده و می کنم بر این قضیه پا بفشارم. موضوعی که از نظر عقلی و منطقی و عرفی و قانونی … موافق آرمانهایم بوده و هست.

شاید بتوانم چیزی را ثابت کنم و نتیجه ای ملموس دریافت کنم ، هر چند که تجربه ام خلاف این را گواهی می دهد!
در تشکیلات “صندوق قرض الحسنه خدّام الحسین” اداره کل متبوع که بعدها بواسطه دستور و اصرار بانک مرکزی کشور که ذیلا خواهم آورد به« شرکت تعاونی اعتبار کارکنان اوقاف فارس» تغییر و شهرت یافت ، هم همین ماجرا حاکم بود.
اما چند امتیاز منحصر بفرد جمع ما را یاری داد تا به لطف خدا از آن مراحل سخت عبور کنیم و با همکاری آن عوامل که برخواهم شمرد، این شرکت را به آن جایگاه شایسته اش برسانیم .
هرچند که شاید اینجا لازم باشد سال ها پس از گذشت آن ماجراها و جدا شدنم  از آن مجموعه ی محبوب و در نهایت بازنشستگی و فراقت از محیط اداره ، باید صادقانه اقرار کنم به اندازه کافی قدردان آن شرایط و عوامل نبودم :
اول : اعتماد و پشتگرمی منحصر بفردی بود که از سوی جناب نادر ریاحی اولین و تاثیر گذارترین مدیرکل دوران خدمت اداریم دریافت داشتم و این مهم ، اعتماد به نفس قابل توجهی در من ایجاد کرد و البته از همین رو ،در مدیریت های بعدی این لطف نهادینه شد و ادامه یافت که به جدّ این را از الطاف خاصه حضرت حق می دانم و بر آن بسی شاکرم.

دوم : قرار گرفتن چند نفری از همکاران و دوستانی بود که که با عنوان هیئت مدیره و بازرس در کنارم قرار گرفته بودند. انصافا قدر این ها را هم نمی دانستم . حسن ویژه این عزیزان که مایه پیشرفت قابل توجه شرکت و بویژه مایه توفیق روز افزون برای من شد این بود که : علیرغم آن که هر کدام از این عزیزان گرفتار امور روزمره شغلی خود بودند و کمتر می توانستند روی امورات شرکت تمرکز کنند اما بی دریغ و بدون هیچ چشم داشتی در کنارم بودند ، مشورت می دادند ،همراهم بودند و انصافا در تنگناها و مشکلات صادقانه و بدون ریا و کلک در کنارم ایستادند و موضع گیری هایم را که گهگاهی خلاف رای مدیران ارشد مجموعه بود و لاجرم هم برای خودم و هم آن ها هزینه ایجاد می کرد مهر تایید می زدند.

 از طرفی حقوق و مزایایی هم در کار نبود که دلگرمشان سازد تا انگیزه لازم برای همکاری و کنار آمدن با برنامه های من« در کنار آن اخلاق تند و غیر قابل وصفم »داشته باشند .حتی  گاهی این رویکردها را خلاف نظر خود هم می دانستند اما با سعه صدر تمام ،بنا را برمصلحت شرکت و عموم همکاران گذاشته و درحمایت از من بعنوان مدیرعامل شرکت ، بر روی تک روی ها و اشتباهاتم چشم فرو می بستند تا من قدرتمندتر و با انگیزه تر و بدون دغدغه، سرم فقط گرم جلو بردن امور تعاونی باشد که انصافا این  رویکردها بسیار ستودنی و راهگشا بود.

سوم : اعتمادی که از سوی قاطبه همکاران و اعضای عادی تعاونی چه در مرکز استان و چه در شهرستان ها دریافت می داشتم که باز هم بخش قابل توجهی از آن مرهون حمایت های مدیرکل وقت جناب حاج نادر ریاحی بود. اعتماد و اطمینان این دوستان نیز در همراهی و تایید برنامه هایم بسیار قابل توجه و اثرگذار بود.

و چهارم و آخرین مورد :  همکاری صادقانه کارکنان دفتر تعاونی بود که بی چون و چرا برنامه ها و دستوراتم را مو بمو به اجرا می گذاشتند  و بقولی خیالم از این بابت و پشت جبهه راحت بود و می دانستم که حرفها و برنامه هایم بر زمین نمی ماند که این نیز جای تشکر ویژه داشت و خصوصا بعدها که بدلایلی« که  در فرصتی جداگانه آن را برخواهم شمرد» جایگاه تعاونی و دفتر و کارکنان آن بواسطه بی تدبیری ها و بی مهری ها و ساده انگاری های محض برخی دوستان که اعتقادی به این تشکیلات و خون دل هایی که برای پیشبرد آن خورده شده بود نداشتند دچار تزلزل و نابسامانی هایی شد ، و حتی شرکت را تا لبه پرتگاه به پیش برد همین ثبات و تحمل و سلامت کار کارکنان دفتر بود که توانست تعاونی را از آن پیچ های تند و خطرناک عبور دهد و به سر منزل مقصود رهنمون شود.
و من اینجا و سال ها بعد از آن ماجراهای تلخ و شیرین در مقابل همه آن عوامل  و همکاران گرامی و ارزشمندم سر تعظیم فرود می آورم و هر چند خیلی دیر اما قدردان تک تک آن عزیزان هستم و موفقیت های منحصر بفرد شرکت را معلول تلاش ها و از خودگذشتگی های تک تک آن عزیزان همراه و هم دل می دانم..‌. تا فرصتی دیگر بدرود…

0 0 رای ها
امتیاز دهید...
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x